اعتبار

زنی با لباس های کهنه و نگاهی مغموم وارد خواربار فروشی شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی مواد خوراکی به او بدهد. آهسته و با خجالت گفت: ... ادامه مطلب